زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر
میکُشد بابا مرا چشم ترت از یک طرف دیدنِ مویِ پر از خاکسترت از یک طرف خشکیِ لبهات از یک سو مرا بیچاره کرد نا مرتب بودنِ موی سرت از یک طرف بودنِ سر با چنین وضعی ز یک سو میکُشد قـصۀ تلـخ نـبـودِ پیکـرت از یک طرف بابت رنجِ دو مطلب عمه خیلی گریه کرد پیرهن از یک طرف انگشترت از یک طرف دوریت از یک طرف بابا مرا میداد عذاب خجلت و شرمندگی از خواهرت از یک طرف گیسوان درهمت از یک طرف جانم گرفت حالت رگهای سرخ حنجرت از یک طرف از روی نـیـزه دوتایی سایـبـانـم بـودهاید تو خودت از یک طرف آب آورت از یک طرف |